English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slugger U بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metrist U کسی که در متر کردن مهارت دارد
triple threat U بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
consuetude est alterra lex U عادت قدرت قانونی دارد
most significant digit U رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
mary maximus U ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
most significant character U رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
For the moment he is in the saddle. U فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
puncher U مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
multiphase program U برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
averaging U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
milk disk U دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
minister plenipotentiary U نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
microcomputer U تخته مدار چاپی اصی سیستم که بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای جانبی و... را دارد
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
kemp U پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
lotus U [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
reliance U اتکا
recumbency U اتکا
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
anvils U سطح اتکا
anvil U سطح اتکا
bearing U سطح اتکا
point of support U نقطه اتکا
takeoff foot U پای اتکا
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
reliable U معتبر قابل اتکا
primitivism U اتکا به مبادی اولیه
someone to rely on U به کسی اتکا کردن
He is not to be relied upon. U نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
carabiner U قلاب برای وصل طناب به محل اتکا
He is not to be relied upon. U آدم نمی تونه به او [مرد] اتکا کنه.
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
someone to rely on U به کسی اطمینان کردن [اتکا کردن]
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
credential U مهارت
inapt U بی مهارت
skill U مهارت
ham fisted U بی مهارت
ham handed U بی مهارت
ham-fisted U بی مهارت
dextrously U به مهارت
deftness U مهارت
executes U مهارت
executing U مهارت
artifices U مهارت
proficiency U مهارت
light handedness U مهارت
inexpert U بی مهارت
gripe U مهارت
expertise U مهارت
competence U مهارت
knack U مهارت
groove U مهارت
grooves U مهارت
skill U مهارت
unskilled U بی مهارت
adroitness U مهارت
know-how U مهارت
executed U مهارت
maladroit U بی مهارت
incompetent U بی مهارت
skilless U بی مهارت
execute U مهارت
proficiency pay U حق مهارت
adeptness U مهارت
handiness U مهارت
qualification U مهارت
unskillful U بی مهارت
facility U مهارت
masterkiness U مهارت
expertise U مهارت
sophistication U مهارت
artifice U مهارت
ingenuity U مهارت
workmanship U مهارت
techniques U مهارت
skill less U بی مهارت
technique U مهارت
technique U فن مهارت
techniques U فن مهارت
weed U آدم بی مهارت
skillful Šetc U با مهارت ماهرانه
versatility U روانی مهارت
qualify U کسب مهارت
up one's alley <idiom> U مهارت درچیزی
manual skill U مهارت دستی
salesmanship U مهارت در فروشندگی
unskil U ناشی بی مهارت
seamanship U مهارت در دریانوردی
qualifies U کسب مهارت
wimp U آدم بی مهارت
pantywaist [Am En] U آدم بی مهارت
jessie U آدم بی مهارت
tactlessly U بی مهارت بی سلیقه
tactless U بی مهارت بی سلیقه
proficiency U مهارت تخصص
motor skill U مهارت حرکتی
natatorial skill U مهارت در شنا
tact U کاردانی مهارت
pussy [Am E] U آدم بی مهارت
weenie [Am E] U آدم بی مهارت
jessy U آدم بی مهارت
softie/softy U آدم بی مهارت
wuss(y) U آدم بی مهارت
sissy U آدم بی مهارت
weakling U آدم بی مهارت
namby-pamby U آدم بی مهارت
mollycoddle U آدم بی مهارت
milquetoast U آدم بی مهارت
qualification U مهارت فنی
qualification U کسب مهارت
wet U آدم بی مهارت
cissy U آدم بی مهارت
skill level U پایه مهارت
skill U مهارت فنی
craft U مهارت نیرنگ
expertness U خبرویت مهارت
skill learning U مهارت اموزی
crafts U مهارت نیرنگ
fine skill U مهارت فریف
combat proficiency U مهارت رزمی
fundamental skill U مهارت بنیادی
manipulation U انجام با مهارت
qualification U مهارت فنی
human skill U مهارت انسانی
competence U مهارت فنی
dauber U نقاش بی مهارت
credential U مهارت فنی
sport skill U مهارت ورزشی
stickhandling U مهارت در استفاده از چوب
technomotorial skill U مهارت تکنیکی- حرکتی
sword play U مهارت در بکارگیری شمشیر
showboating U نمایش دادن مهارت
master U کسب مهارت کردن
mastered U کسب مهارت کردن
skill U مهارت عملی داشتن
seaman ship U مهارت در راندن قایق
masters U کسب مهارت کردن
fine art U هر مهارت هنری وفریف
skill level U پایه مهارت فنی
surfmanship U مهارت در موج سواری
spiller U خوش شانسی نه مهارت
expert badge U نشان مهارت در تیراندازی
wonderwork U کار عجیب مهارت
qualification badge U نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically U از روی مهارت و بصیرت
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
qualification record U پرونده مهارت فنی
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
facileness U مهارت عدم ثبات
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
quaint U از روی مهارت عجیب و جالب
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
ropemanship U مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
technique U اصول مهارت روش فنی
techniques U اصول مهارت روش فنی
veteran skill U مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
dan U درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
rates U میزان مهارت شدت تغییرات
rate U میزان مهارت شدت تغییرات
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
gymkhanas U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
cat U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
technique U روش با مهارت برای انجام کاری
techniques U روش با مهارت برای انجام کاری
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
cats U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
syllogist U کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
gymkhana U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com